جدول جو
جدول جو

معنی تاری چشم - جستجوی لغت در جدول جو

تاری چشم
(چَ / چِ)
چشم تاریک. چشم ضعیف
لغت نامه دهخدا
تاری چشم
چشم تاریک چشم ضعیف
تصویری از تاری چشم
تصویر تاری چشم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاریک چشم
تصویر تاریک چشم
کسی که بینایی چشمش کم باشد، نابینا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستاره چشم
تصویر ستاره چشم
دارای چشم های روشن و درخشان
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ)
کوته نظر. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، شب کور. (آنندراج) ، آنکه بینایی چشم او کم باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رِ شِ چَ / چِ)
خارشی است که در چشم عارض میشود. ساهک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ چَ / چِ)
کور. نابینا. (از فهرست ولف) :
ز لشکر دو بهره شده تیره چشم
سر نامداران ازو پر ز خشم.
(شاهنامۀ فردوسی چ بروخیم ج 2 ص 329).
اشعار پند و مدح بسی گفته است
آن تیره چشم شاعر روشن بین.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(سِ رَ / رِ چَ / چِ)
آنکه چشمهای وی مانند ستاره باشد. (ناظم الاطباء). دارای چشمهای روشن. چشم درشت:
هزار استر ستاره چشم و شبرنگ
که دوران بود با رفتارشان لنگ.
نظامی.
، از القاب پادشاهان. (ناظم الاطباء). مصحف ستاره حشم. رجوع بدان کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(تُ چَ / چِ)
چشم گیرا. (ناظم الاطباء). زیباچشم. دارای چشم جذاب. که چشم او بیننده را بخود کشد:
کرد را بود دختری بجمال
لعبتی، ترک چشم و هندو خال.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ / تُ چَ / چِ)
کنایه از نابینا و بی بصر. (آنندراج) :
چه می دانند قدر روی نیکو را تهی چشمان
نباشد جز گرانی بهره از یوسف ترازو را.
صائب (از آنندراج).
، بخیل و حریص و آزمند و طمعکار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاریک چشم
تصویر تاریک چشم
آنکه بینایی چشمش اندک باشد چشم تاریک ضعیف چشم، کوته نظر، شب کور
فرهنگ لغت هوشیار